اطرافم پر از برگهای زرد است ، درون پاییز یک دنیا حرف است ،
دلم تنگ است ، دلم تنگ است
و یک عالمه درد دل در یک فصل نو ، و من همچنان قدم میزنم
میروم در حالی که برگها نیز همسفر پاهای خسته من هستند
در حالی که صدای همه برگها در آمده ،
و این خش خش برگهاست که مرابه این باور میرساند اینک به دیدار پاییز آمده ام...
پاییز،رنگ هاش،غروب شب هاش، همه وهمه ...
یار و یاور روزهای دلتنگی.
منم دقیقا همین حس رو دارم